#عشق_به_شرط_ترس_پارت_35
سرم تکون دادم اصلا قدرت حرف زدن نداشتم اونم دید من هیچی نمی گم شروع کرد به حرف زدن
مهستی ـ خب داشتم می گفتم روی بعض دفترا L بود و دیگری A اولش نمی دونستم معنی اینا چیه یه دفتر توی یکی از کارتون ها پیدا کردم فقط داخلش نوشته بود :
"برای ما که تمام زندگیمان را نفرین کرده بودیم و نفرین شده هستیم.
من مرد شب های تنهایی و تو
قدیسه ی نحس من.."
فقط همین و نوشته بود و زیر اون حروف لاتین A&L دیگه هیچی به جز این نبود بقیه صفحه ها سفید سفید بود من خیلی ترسیده بودم بعد از اتفاق یه زن و توی اتاق دیدم اولش فقط صداش و می شنیدم که صدام میزنه اما بعدش خودش و دیدم همون زن بود اون اسم شما رو گفت من ... من واقعا نمی دونم داره چه اتفاقی می افته خیلی وحشتناکه به نظر شما من الان چیکار کنم اون زن توی اون خونه با اون سر و وضع راستش یه همسایه هست که زنه با شوهرش اونجا زندگی می کنن می گن یه صداهایی می شنون چیز زیادی نمی دونن فقط می گن توی اون اتاقی که من هستم هر سال سر ساعت مقرر و زمان و روز مقرر اون اتش سوزی اتفاق می افته اما هیچ چیز نمی سوزه این خیلی وحشتناکه ...
کلافه دستی توی موهام می کشم اره خوب یادمه اون دفترا رو من همه ی اینا رو یادمه همش رو اما اینم یادمه که وقتی توی اتاق لاله اتش سوزی شد و براش اون اتفاق افتاد تمام این دفترا و وسایل توی اون اتاق بود و توی اتش سوزی به خاکستر تبدیل شدن و اینایی که این دختر میگه رو من مو به مو می دونم اما این عجیبه چرا لاله بعد از این همه سال توی این شرایط با این دختر حرف می زنه اون عوضی حتی روحش هم خبیثه مطمعا هستم یه اتفاق بد به زودی می افته لاله لاله لاله امی دوارم این دفعه گند نزنی
مهستی ـ می دونین چی برام عجیبه ؟
می دونستم
مهستی ـ می دونین چی من و اینقدر نگران کرده؟
می دونستم
مهستی ـ این ... اینکه من حس ... حس می کنم ... این زن فکر می کنه من مزاحمشم
می دونستم
مهستی ـ می دونم الان می گین من چه مزاحمتی می تونم برای ایشون ایجاد کنم به نظر منم فکر احمقانه ایه اما حس می کنم اون زن حس می کنه من مزاحمشم مانع خواسته ای که داره می شم برای همین داره اینکارا رو می کنه اما می دونین از چی بیشتر از همه متعجب هستم
romangram.com | @romangram_com