#عشق_به_شرط_ترس_پارت_30
ـ ببینید خانم صالحی بهتره توی یه جای دیگه با هم در مورد این قضیه حرف بزنیم متوجه که هستین
مهستی با دستپاچی : بله ... بله حتما
ـ شماره گوشی تون و به من بدین من خودم بهتون اطلاع می دم
مهستی ـ بله جناب راد یاد داشت کنین 09.......................
ـ بهتره برید سرکارتون
مهستی ـ با اجازه
بعد از رفتن دختره می رم تو فکر حرفای این دختر عجیبه راستش دارم واقعا می ترسم به خصوص در مورد زیر زمین من خیلی وقت اونجا زندگی کردم میتونم قسم بخورم اونجا زیرزمین نداشت یعنی چه اتفاقی داره اونجا میوفته میترسم به خاطر من بلایی سر این دخترک بیاد وای خدا من چیکار کنم بازم برزخ خسته شدم از این دو راهی ها شاید هم این دختر داره برای جلب توجه من این کارا و حرفا رو میزنه خاک بر سرت پسر تو توی این همه وقت اونجا زندگی کردی زیرزمینی نبود یه دفعه پیدا شد زده به سرش شایدم زده به سر من دارم واسه خودم چرت و پرت می گم بهتره فردا باهاش یه جا قرار بذارم ببینمش
اره خودشه یهو یادم افتاد به سعید اره اون بهترینه اون می تونه کاری که من می خوام و انجام بده گوشیم برداشتم توی شماره هام دنبالش گشتم ایناهاش خودشه بعد از چند بووق برداشت
سعید ـ سلام بفرمایید
ـ سلام سعید ارسیما هستم
سعید ـ سلام اقا خوب هستین سلامتین ؟ با من امری داشتین
ـ ممنون خوبم ببین سعید برات یه کار دارم
سعید ـ بفرمایید اقا دربست در اختیارتونم
ـ می خوام حایی برای تحقیقات بری
سعید ـ ادرس بدین سریع راه می افتم
ـ فقط می خواستم این موضوع سکرت(بچه ها سکرت یعنی اینکه کسی ازش مطلع نشه همون ساکت) بمونه
romangram.com | @romangram_com