#عشق_به_شرط_ترس_پارت_18
معنی تمام خواب هام چی میتونه باشه؟؟
اینا نمیتونه فکر و خیال باشه قضیه چیز دیگه ای هست.
از اتاق اومدم بیرون .نگاهی به راهرو انداختم.یادم به در پشت کاغذ دیوار افتاد.به سمت ته راهرو قدم برداشتم.گرچه بازم داشتم از ترس سکته میکردم.اما باید میفهمیدم پشتش چیه.
دستی به دیوار کشیدم و جای در رو متوجه شدم.با ناخن یه تیکه کوچیک از کاغذ دیواری رو خراش دادم و بله!!حدسم درست بود.یه در مشکی رنگ پشت کاغذ دیواری بود.
دستمو بردم زیر کاغذ دیواری و دستگیره شو گرفتم اما هر جی سعی کدم در رو باز کنم اتفاقی نیفتاد انگار درش قفل بود.
حدس میزنم کلیدش باید توی همون زیر زمین باشه.
"بهت هشدار میدم که دیگه هیچوقت ماتو توی اون زیر زمین نزاری"
با یاداوری این حرف دوباره افکار منفی به سمتم هجوم اورد.
خدایا واقعا توی این خونه چه اتفاقی داره می افته
چشمام و باز کردم خیلی خسته بودم بدنم کوفته شده بود از بس یه جا نشستم
ـ مسافران محترم تا نیم ساعت دیگه به فرودگاه جمهوری اسلامی ایران خواهیم رسید لطفا ...
اوه پس تا نیم ساعت دیگه می رسیم دلشوره دارم نمی دونم چرا نگرانم خیلی وقته این احساس و نداشتم اما الان ... احساس می کنم هر چی هست مربوط به ویلا هست که تازه اجاره داده شده تازه تازه هم نیست مدت زیادی ازش گذشته قبل از پرواز یه زنگ به عمو زدم و باهاش صحبت کردم خیلی خوش حال بود عمو خیلی کارا برای من کرده و من الان می خوام جبران کنم می دونم هر کاری هم کنم به پای زحمتای عمو نمی رسه اما بازم دوست دارم هر کاری در توانم باشه براش انجام بده خیلی برام سخته بعد از پنج سال دارم بر می گردم به کشورم به جایی که تمام دل خوشی هام و ازم گرفت پنج سال پیش با نفرت از این کشور خارج شدم اما الان بعد از پنج سال دارم بر می گردم هنوز هم یه خورده تنفر توی وجودم هست اما از پنج سال پیش کم تر شده یه حس بیتفاوتی و یه خورده نفرت توی وجودم حل شده نفس عمیقی می کشم سعی می کنم آروم باشم
سهیل ـ اه پسر کی می رسیم خسته شدم
نیم نگاهی بهش میندازم
ـ کی بهت گفته با من بیای که الان به جونم غر بزنی
سهیل ـ خب من میدونستم عجقم بدون من نمیتونه بره گفتم باهات بیام یه خورده دلت و گشاد کنم
ـ لازم نکرده تو دل منو شاد کنی صد دفعه بهت گفتم نگو گشاد یکی میشنوه فکر بد میکنه
سهیل ـ آقا تو خودت از منحرف هم منحرف تری اونوقت به بقیه انگ منحرفی میزنی والا !!!!
romangram.com | @romangram_com