#عشق_به_شرط_ترس_پارت_12

خدایا اخه اینجا کجاست کم کم دیگه دارم به حرفابی سارا ایمان میارم.


سوار ماشین سهیل می شم و وقتی رسید کلی تو سر و کلش زدم و فحشش دادم پسره ی پررو این ادم بشو نیست هر روز هم یه دوست دختر داره اما با هیچ کدومشون رابطه انچنانی نداره فقط در حد بغل و بوس و این حرفا کمربند و می بندم صاف سر جام می شینم و زل می زنم به رو به رو سهیل هم داره رانندگی می کنه نگام می چرخه به خیابون های فرانسه ساختمان های بزرگش مردم های سرد و بی تفاوتش اینجا برعکس ایران که توی همه چیز سرک می کشن اینا اصلا اینطوری نیستن اگه جلوشون هم خودت و بندازی جلو ماشین بی تفاوت از کنارت رد می شن اما ایران می ایستن و با پوزخند و تمسخر با دلهره همه و همه چیز نگات می کنن نفس عمیقی می کشم چند وقته اینجام دقیقا 5 ساله که اینجام با کمک عمو اومدم یاد عمو افتادم بین بقیه عمو و ها و خاله و ... عاشق عمو علی بودم بشتر از بقیه عموهام دوستش دارم و بهش وابسته ام دلم براش می سوزه تنها بچش رو پسرش رو از دست داد خیلی وقته ازش خبر ندارم

سهیل ـ داری به چی فکر می کنی

با صدای سهیل از فکر میام بیرون اه این پسر هم همیشه پارازیت میندازه وسط

ـ فضول و بردن جهنم

سهیل ـ اه حالا من شدم فضول وقتی کارت لنگ منه که ...

ـ سهیل خفه شو این حرف و من باید بگم نه تو وقتی کارت لنگه همیشه ی خدا دم منی

سهیل ـ اه راست میگیا یه لحظه فکر کردم من تو هستم

دیوونه خودشم نفهمید چی می گه وقتی اون درجه خل بازیش بزنه بالا منم به زور حریفش می شم

ـ خودتم فهمیدی چی گفتی؟

سهیل ـ اووووم راستش و بگم ؟

خیره نگاهش کردم که گفت :

ـ نه والا نفهمیدم اما من مطمعا هستم تو با این فهم و درک و شعور بالات فهمیدی من چی گفتم

بعدم با اعتماد به سقف بالا که نزدیک بود سقفه ترک بخوره سرش و برگردوند و مشغول رانندگی شد سری از تاسف براش تکون دادم این پسر ادم نمیشه هر چی هم بهش میگی انگار یاسین تو گوش خر می خونی


romangram.com | @romangram_com