#عشق_مخفی_پارت_2

اه ادی به توچه
صدای بابا رو شنیدم و از فکر بيرون اومدم

ادرینا جان بابا ایشون از این به بعد راننده جدیدمون هستن
اکبر اقا کار براش پیش اومد استعفا داد
و از امروز ایلیا جان راننده شخصی من و شماعه
تو دلم گفتم :ای بابا ،این بابای ماعم دم به دقیقه هفته به هفته یکی رو میاره بازم شروع شد گارگاه بازی یه هفته از اق اکبر راحت بودیما
سرمو بلند کردم وای خدایا چه با نمکه این ایلیاعه {چه زود خودمونی شدی ادی}
وای خدایا چشاش موهاش
وای اندامشوخدایا چه هلوییه حیف واسه رانندگی

ای مرض ادی تو انقد چش چرون نبودی دختر بسه انقد انالیز پسره مردم
ولی عجب تیکه اییه نامصب
آدی کم زر بزن
دستمو بردم جلو گفتم خوشبختم (هه فک کردی واسا ببین من به بتو دست بدم )
تا خواست دستمو بگیره کشیدم عقب ک تای ابروشو بالا داد و یه اخم کع وای مثلا ترسیدم
منم ی لبخند ژکوند زدم تا حرصش دربیاد چلغوز
ایلیا: خانوم نمیخوایین معرفی کنید خودتونو ؟
اوهووو لفظ قلمو ببین جمع کن خودتو باو
ادرینا: من ادرینا اهتمام هستم و شما،؟
ی پوزخند زد ،

romangram.com | @romangram_com