#عشق_مخفی_پارت_13

یاسی خانوم: باشع دخترم خدا به همرات مواظب باش
بگو اقای رادمنش ببرتتون داره هوا تاریک میشه بده دو تا دختر جوون تنهایی تو خیابون

ادرینا: قربون دل مهربونت باشه با اون میریم

خدافظی کردمو اومدیم بیرون از باغ گذشتیم و رفتیم دیدیم بعععله اقا حاضر و اماده جلو دره

یه چش قره توپ براش رفتم و در عقبو باز کردم اول ستاره نشست بعد من

اونم سوار شدو ادرس ز پاساژ و دادمو راه افتاد به سمت پاساژ
اه اه گند اخلاق اخما رو انگار ارث باباش دس منه ..لولو خرخره


بعد از چند دقیقه که برای چند سال گذشت رسیدیم ستاره از اون در من از این در پیاده شدم و محکم بهم کوبیدم
ستاره چون جلوجلو میرفت حواسش نبود داشتم میرفتم که از ماشین پیاده شد و دستم رو گرفت و زل زدیم بهم که گفت چته عین بز زل زدی؟
وای خدایا از پروییش دندونامو روی هم سابیدم مو گفتم دیدن خر صفا داره
اینو گفتم دستمو محکم فشار داد و عضب ناک نگاهم کرد که همون لحظه نزدیک بود خودمو خیس کنم اه گند اخلاق

گفت: چرا در ماشینو کوبیدی ارث بابات دستشه
گفتم: اره مگه نمیدونی اینو بابام خریده فک کردی کی هستی اینجوری با من حرف میزنی هان؟


romangram.com | @romangram_com