#اسفند_معشوقه_زمستان_است_پارت_71
-خبری ازش ندارم
چپ چپی به سینا نگاه کردم, با این سوالاش هی دختره رو ناراحت می کرد دستم رو روی دست نیلگون گذاشتم و گفتم:
- چند سالته نیلگون جان؟
نیلگون لبخندی زد بهم و گفت :
- نیل لطفا. بیست و چهار رو تازه تموم کردم
خندیدم و گفتم :
- بله نیل, چه عالی
با کمی تردید اضافه کردم :
- مجردی؟
دست چپش را از زیر میز در آورد و به شوخی گفت :
- نه بابا, دو ساله مزدوج شدم!
خوب شوکه نشدم چون از حرف هاش می شد پیش بینی کرد که مردی در زندگیش جریان داره
- نینی هم ندارین؟
نیل این دفعه بلند خندید با محبت گفت :
- یاوز خیلی دوست داره, شوهرم رو میگم, ولی من خودم بچم هنوز
آروم خندیدم و گفتم :
- ایشاالله به وقتش مامان هم میشی
romangram.com | @romangram_com