#اسفند_معشوقه_زمستان_است_پارت_63
- خیلی وقتِ دنبالتیم مهسا. کارت رو بالا دستی ها روی صحنه دیدن و بهتره بگم عاشقت شدن، قدرت و فن بیانت روی صحنه عالی و ما هم همین رو میخوایم علاوه بر اون چهره ات خاصه و همین خاص بودنت باعث پیگیری ما هست، روزبه در جریان روند کاریمون هست و توام برای اینکه بیشتر بدونی میتونی برگه ها رو بخونی .
سری تکون دادم و در سکوت کمی از برگه ها رو خوندم و کمی زیر و روشون کردم؛ روزبه و سینا هم درگیر فیلمی بودن که روزبه قرار بود بره تو کارش و راجب همون صحبت میکردن و نظر میدادن
کمی بعد سرم رو از برگه ها بلند کردم و جدی گفتم :
- موضوع جذابیه
سینا خندید و گفت :
- پس قرار داد رو امضا میکنی؟
سری تکون دادم و اونم از جاش بلند شد برگه ای رو جلوم گذاشت و مکان های امضا رو نشونم داد ومنم با برداشتن روانویس مشغول امضا کردن شدم.
بعد امضا ها سینا چکی رو بهم داد و گفت :
- این پیش برداخت!
با خنده نگاهی به روزبه انداختم و گفتم :
- وای روزبه جدی جدی رفتم قاطی بازیگرا ها
خندید و گفت :
- لیاقتش رو داشتی.
چشمکی زدم بهش و با مهربونی گفتم :
- تو اگر نبودی من اینجاها نبودم روزبه، تو باعث پیشرفت منی این که اینجام مدیون توام!
نگاهش خیره موند و حرفی نزد، سینا روی میز ضربه ای آروم زد و گفت :
- اکر دل و قلوه دادن هاتون تموم شد ما بریم سراغ کارمون؟
romangram.com | @romangram_com