#اسفند_معشوقه_زمستان_است_پارت_54
- جناب کامروا، بهتره دلیل تماس های مکررتون رو بگید!
-...
- بنده مادرشم، بله، ممنونم، خیر!
-...
- قرار داشتید؟ چه قراری؟
-...
- دلیلی برای این دیدن های پشت هم وجود نداره جناب!
-...
- شما اگر خیلی مشتاق هستید، میتونید در روز های آینده با خانواده تشریف بیارید تا هم ما باهاشون آشنا بشیم هم اون ها با ما، در غیر این صورت دلیلی برای تماس هاتون نمیبینم مِن بعد.
گوشی رو قطع کرد و به سمتم پرت کرد که درست به عسلیم خورد و باتریش در اومد، از اتاق بیرون رفت و در رو محکم به هم کوبید، تا بحال انقدر تحقیر نشده بودم، الان علی احسان با خودش چی فکر میکنه؟ حتما پشیمون شده!
**********
فصل هفتم
چند وقتی است دلتنگم، بوی پیپ هایت هنوز در ریه هایم نفس میکشد، زندگی میکند، با تمام نامردی هایت، جانم بودی!
جان کوچکمان هم خوب است، با تو بی مرامی هایت هم کنار آمده، گه گاهی دلش عطر پدرش را میخواد و من عاجزانه به دنبال اثری از تو هستم، برای کودک کوچکم!
این روز ها به کندی میگذرند، از غوغای شهر خبر دارم، از اینکه هر لحظه قرار است جان یک نفر را بگیری، هراس دارم، هراس اینکه نکند روزی، جان تورا از کف بِبُرند و من نفس هایم را یادم رود، باتمام نامردی هایت، جانم به جانت بسته بود و خبرش را داشتی،داشتی که تیشه زدی به ریشه آنچه نبود و بود!
دلتنگم علیرضا، دلتنگ آن لحظه ها که آغوشت آرام جانم بود، هرشب دارم دعا میکنم، هر لحظه طلب عفو میکنم، میدانم برایت معنی ندارد، اما دعاهایم را برایت با عشق میخوانم، عشق معجزه است و امیدوارم معجزه شود، سالم باشی تا سالم بمانم، دعا میکنم تا سرنوشت دخترم، همانند من نشود،درگیری شخص نامردی نشود هرچند آنقدر حقیرم که نمیدانم صدایم به گوش خداوندم میرسد یا نه اما اگر به قول تو رقاصه ای را مادر کرده، به حرمت همان نام مادر جواب هایم را میدهد، امیدوارم!
romangram.com | @romangram_com