#اسفند_معشوقه_زمستان_است_پارت_49
- حواست رو جمع کن، روزبه سر این اجرا خیلی زحمت کشیده
حمیده با دستپاچگی و دلخوری گفت :
- منم ننشستم که گند بزنم به زحماتتون
رو ترش کرد و رفت کنار بقیه و میلاد همونجور که خیره اش بود زمزماه کرد :
- وحشی
با پرویی گفتم :
- تویی، آدم که یکی رو میخواد اینجوری باهاش صحبت نمیکنه
با اون چشمای قشنگش معصومانه نگاهم کرد و گفت :
- بخدا من کاریش ندارم
با چشم ابرو اشاره کردم به کار چند دقیقه پیشش و گفتم :
- مشخصِ!
اومد حرفی بزنه که روزبه پشت میلاد در اومد درحالی که خیره میلاد بود گفت :
- جلس چرا گرفتید؟ یاالله برید سرکارتون
میلاد با عشوه بوسی برای روزبه فرستاد و گفت :
- چشم، تو جون بخواه عشقم
و رفت کنار حمیده اینا و مشغول صحبت باهاش شد، نگاهم رو به روزبه که با اخم به کارای بچه ها زل زده بگو دوختم و گفتم :
- پاچه میگیری خبریه؟
romangram.com | @romangram_com