#اسفند_معشوقه_زمستان_است_پارت_45
حالا که خراب خنده هاتم و میدونی
بگو توام هنوز عشقمی و پیشم میمونی
دستم رو میون دستاش گرفت و درحالی که با خواننده میخوند گردنش رو حالت باباکرم تکون داد، بلند خندیدم سری به عنوان تاسف براش تکون دادم درحالی که صدای ضبط رو کمی کم کردم و گفتم :
- با صدای آروم هم میشد خوند ها
نوچی کرد و گفت :
- مزه اش به هوار زدنشه
ابرو هام رو بالا انداختم و گفتم :
- رو نکرده بودی!
نیشخندی از خنده زد و گفت :
- گاماس گاماس
جلوی در ماشین رو پارک کرد درحالی که با گوشیش کار میکرد از ماشین پیاده شده و ریموتش رو زد، با تعجب به چراغ های خاموش خونه نگاه کردم و گفتم :
- چراغ هاشون خاموشه که، مطمئنی مراسم اینجا بود؟
سری تکون داد با تعجب گفت :
- آره بابا خود روزبه گفت به مناسب اجرا میخوان خونه حمیده جشن بگیرن
لبم رو گاز گرفتم و اشاره به خونه زدم :
- خاموشه ولی آخه چراغ ها
romangram.com | @romangram_com