#اسفند_معشوقه_زمستان_است_پارت_28

- کجا هستی؟

با تعجب و شگفتی گفتم :

- بله؟

- میخوام ببینمت مهسا

کف دستم که خیس عرق شده بود رو به مانتوم چنگ انداختم تا کمی از خیسیش کاهش پیدا کنه و گفتم :

- برای چی؟

- مهسا، لطفا، فرار نکن، من فقط می‌خوام باهم حرف بزنیم!

تند گفتم :

- من فرار نمی‌کنم

- فرار نکردنت هم دیدیم، کجایی؟

نگاهی به اطراف انداختم و گفتم :

- ....

صداش به یه جای شلوغ انتقال پیدا کرد:

- همونجا باش دارم میام

- باشه

- فعلا

و قطع کرد و مبهوت گوشی شدم، داره میاد؟ یعنی می‌خواد ببینتم؟ که چی ؟ چی بگه؟ اه مهسا باز خر شدی؟ آدم باش، آدمم


romangram.com | @romangram_com