#انسانم_آرزوست_پارت_47
باروو سری تکون میده و سکوت میکنه...
_حالا واقعا دلت میخواد بدونی؟
_بله خانوم...میخوام....فقط...
_فقط چی؟
بارو لبخند میزنه و میگه:
_اینجا خیلی گرمه...بذارین درو باز بذارم...
_نه لازم نیست!نمیخوام کسی بشنوه...
باروو سری تکون میده و دستش میره سمت دکمه های لباس ارتشیش...نفسم بند میاد...بارو پیرهن ارتشیش رو از تنش بیرون میکشه...نگاهم میفته روی عضلات کشیده و تنومندی که زیر رکابی سفیدش که از تمیزی برق میزنه خود نمایی میکنن و پوست شکلاتی روشنش که حاصل از وصلت یک سیاه پوست با یک سفید پوسته !!!نفس تو سینه ام حبس میشه...به خودم تشر میزنم...نگاه ازش میگیرم و به زمین خیره میشم...باروو بلند میشه میاد سمتم...ترس وجودمو فرا میگیره....دستشو میذاره روی پنجره و کمی مابین پنجره رو باز میکنه....نفس راحتی میکشم و فقط نگاهش میکنم....
_کرکره رو نمیکشم که راحت باشین...
باروو برمیگرده و روی صندلی میشینه....
_منم مثل همه ی ادمای دیگه روزای خوش زیادی رو تو زندگیم تجربه کردم...خوشحال بودم...مثل تموم دختر بچه های دنیا...یه مادر مهربون داشتم که جونش رای بچه هاش درمیرفت و یه پدر که هرکاری میکرد تا خانواده اش در ارامش و رفاه باشن...یه برادر داشتم که هر روز خدا باهم دعوا میکردیم...ولی اونم عاشقش بودم...اونم عاشق خواهر کوچولوش بود....
سعی میکنم جلوی سرازیر شدن اشک های تازمو بگیرم....
_وضع مالیمون بدک نبود....نمیگم پولدار بودیم نه...ولی وضعمون خوب بود...درحدی بود که جلوی دخترای افاده ای مدرسه مون کم نیارم!در حدی بود که مامانم هر روز با یه ماشین ابرومند بیاد دم مدرسه دنبالم...در حدی بود که هر سال با کیف و کفش جدیدم پز بدم!!!بابام داشت تو کارش پیشرفت میکرد...داشت روز به روز بیشتر موفقیت کسب میکرد... ولی...نذاشتن!نذاشتن حتی یذره طعم پیشرفت رو بچشه...مثل داستانا اسیر دست یه کلاه بردار نامرد شد...میدونی کلاه بردار ینی چی دیگه نه؟
باروو سری به معنای اره تکون میده و نگاهم میکنه...
_بعد از اون وضعیت مالیمون روز به روز بد میشه...بد و بدتر...بابام کار پیدا میکنه ولی کار جدیدش کجا و کار قبلی کجا...نمیتونست از پس ولخرجی های ماهان بربیاد...هر روز هر روز با دوستاش میرفت خوشگذورنی و کلی خرج میذاشت رو دست بابای بیچاره ام...یه مدت همونطور گذشت....کم کم داشتیم به وضعیت جدیدمون عادت میکردیم که یه بدبختی دیگه به سرمون نازل شد...مامانم سرطان داشت...از نوع بدخیم...
romangram.com | @romangram_com