#انسانم_آرزوست_پارت_120


_عامل اصلی ترس من تویی لعنتی!!!

تلخ میخنده و با احتیاط بهم نزدیک میشه...

_حالا ما شدیم نامحرم!؟

با تعجب ابروهامو میندازم بالا و با لحن نیش داری میگم:

_از کی تاحالا متجاوزای غریبه محرم محسوب میشن؟

چند ثانیه خیره میشه توی نگاه نفرت بارم و با اخم سرش رو میندازه پایین....با شرارت پوز خند میزنم...زدم به هدف!! دروغ هم نگفته بودم که!گفته بودم!؟متجاوزه دیگه!به تنهایی و ارامشم تجاوز کرده!!!

_باید با هم حرف بزنیم!

_من حرفی با شما ندارم اقای یوسفی!!!

_مهتا!!!

با غضب نگاهش میکنم....اهی میکشه و بی حوصله تصحیح میکنه:

_خانم زارعی...خواهش میکنم!این رفتار بچه گونه رو بس کن!!!لطفا!!

بدون هیچ عکس العملی تنها به نقطه ی مخالف جهتی که ایستاده خیره میشم...

_معذرت میخوام...کنترلم رو از دست دادم!!!

دوباره و اینبار با صدا پوزخند میزنم...

با احتیاط چند قدم دیگه نزدیک تر میشه....

romangram.com | @romangram_com