#انسانم_آرزوست_پارت_109
_صدای داد و هوارتون تا 3 -4 تا بخش اونور ترم رسیده...
اینبار خجالت زده گوشه ی لبم رو به دندون میگیرم....
_اون این بلا رو سرت آورد؟
آب دهنم رو به سختی و با صدا قورت میدم و باز هم سکوت میکنم...
_هلت داد؟
سرم رو آروم به معنای نه به طرفین تکون میدم....
_پس چی؟
باز هم سکوت میکنم...
سرش رو بالا میگیره و دستش رو میذاره زیر چونه ام...سرم رو به سمت بالا هل میده و بانداژ رو به دقت روی زخم فشار میده...دوباره اخم هام از شدت درد در هم میره و لب پایینم رو به دندون میگیرم...
وقتی کارش با زخمم تموم میشه همونطور که سرم رو بالا گرفته و دستش زیر چونه امه میگه:
_مهتا بمن بگو چی شده!
زیر نگاه پر نفوذش تاب نمیارم...
_دعوامون شد...عصبانی بودم...عقب عقب رفتم،پام گیر کرد به پایه ی تخت و افتادم...سرم خورد به لبه ی تخت و...
دکتر عجیب و مشکوک نگاهم میکنه....لبخند نمیزنه ولی گوشه های چشم های سالخورده اش چروک میفته...
_مطمئنی؟
romangram.com | @romangram_com