#الهه_شرقی_پارت_49

- اختر اين حرفا چيه مي زني؟ الان وقت اين حرفا نيست. باز شروع كردي؟

مائر كه از گفته ي خود پشيمان شده بود، دستپاچه پاسخ داد:

- نه، من منظوري نداشتم. همين طوري گفتم، از دهنم پريد.

كيميا با لبخندي كلام كادر را قطع كرد و گفت:

- عيبي نداره مادر جون. خودتون رو ناراحت نكنين.

اختر باز با پشيماني به كيميا نگاه كرد . دوباره گفت:

- تا رسيدي اگه سرد بود لباس گرم بپوش.


romangram.com | @romangram_com