#احساس_من_پارت_66
- مگه آرتین نیست؟
- نه سه چهار ماهی میشه برگشتن انگلیس .
- خب تعریف کن ببینم خودت چیکار می کنی ؟
- هیچی بابا علافی، بیکاری، همینطوری واسه خودم می گردم دیگه !
- چی شد یهو یاد من کردی بی معرفت ؟
- الحق که خیلی پررویی ! من بی معرفتم یا جنابعالی که این همه مدت ول کردی رفتی اصفهان !
- اوه حالا هم چی می گی این همه مدت، هرکی فکر نکنه می گه من 10 سال اونجا بودم . کلش 6 ماه شده .
- واسه جنابعالی زود گذشته ، بیچاره آرسان هرروز منتظر بود تو برگردی . خدایی خیلی خاطرت رو می خواد. اصلا تا حالا اینطوری ندیده بودمش . فکر کنم حسابی عاشق شده .
پوزخند زدم.
زیر لب گفتم : آره جون خودش ،عاشق شده پسره هوسبازِ عوضی.
- چیزی گفتی؟
- نه چیزی خاصی که نبود .
- خیلی خوب من دیگه باید برم کاری با من نداری ؟
- کجا حالا به این زودی بذار برات چایی بیارم .
- نه بابا بی خیال حالا انشالا یه وقت دیگه، کاری با من نداری ؟
- آخه اینطوری که بد شد !
- نه بابا بد کجا بود ؟
romangram.com | @romangram_com