#احساس_من_پارت_62


- می بینم که دوباره عزیز دردونه بابات شدی ؟ خب خداروشکر ما که بخیل نیستیم !

- خیلی خوب اگه فقط مشکلت دیه است که فکر کنم حله، کی بریم دادگاه برای تقاضای طلاق ؟

- هر وقت دیه رو دادی !

- خیلی خوب به بابا می گم همین امروز هرچقدر پول می خوای بریزه به حسابت ، حالا حله؟

آرسان چند قدم اومد و درست رو بروم ایستاد و زل زد تو چشمام :

- من پول نمی خوام !

- مگه نمیگی دیه می خوای؟!

- چرا دیه که می خوام ولی دیه ام پول نیست !

- پس چیه؟

رنگ نگاهش عوض شد و ادامه داد :

- دیه من تویی ...

با عصبانیت گفتم: هیچ معلوم هست چی می گی؟ تو اصلا معلومه چی می خوای ؟

- یک ماه با هم میریم مسافرت . در واقع می ریم ماه عسل تو اون یک ماه تو معشوقه من میشی و مثل یه زن و شوهر واقعی زندگی می کنیم بعد از اینکه برگشتیم میریم دادگاه و تقاضای طلاق می دیم بعد تو میری سر زندگیت ،منم میرم سر زندگیم . خب چطوره موافقی؟ مسافرت خوبیه ،منم نمیذارم بهت بد بگذره!

تموم خشم و عصبانیتم رو توی دستام ریختم دستمو بردم بالا تا بزنم تو صورتش و تموم دق و دلم رو سرش خالی کنم که دستمو تو هوا گرفت و محکم فشار داد :

- ببین غزاله خانم اگه یه بار دیگه دستت خطا بره بد می بینی ، خیلی بد .

- تو چی فکر کردی پسره احمقِ بیشعور، حاضرم صدسال برم زندان ولی با تو نکبت ...

بقیه حرفمو خوردم:


romangram.com | @romangram_com