#احساس_من_پارت_5
- خفم کردی بگو دیگه.
با بغض گفتم:همش ...همش به خاطر اون کیک پرتقالی مزخرفه .
- اه اه مرده شورتو ببرن عوضی ، ترسوندیم .گفتم حالا چی شده ! خب قرار نیست که همه محصولات یه کارخونه بترکونه. اصلا نشد که نشد فدای سرم که نشد . یعنی الان تو به خاطر همین غمبرک زدی؟
-کاش فقط همین بود. بابا یه غلطی کردم حالا مثل خر تو گل موندم .
- مثلا چه غلطی؟
سکوت کردم
- تو که دوباره خفه خون گرفتی ،بگو دیگه بابا دارم سکته می کنم.
- من با ارسان سر این کیک پرتقالی مزخرف شرط بندی کرده بودم که اگه تو بازار جواب داد ارسان خان سهمشو به من واگذار کنه به من. اگر هم محصول شکست خورد من سهممو واگذار کنم به اون. حالا هم اون برده و من باید سهممو تمام و کمال واگذار کنم بهش .
- ای بابا حالا همینطوری زبونی یه چیزی گفتید دیگه ،چیزی که بلنده دیوار حاشا . بزن زیرش این که دیگه کاری نداره
-مشکل همینه دیگه ، نمی تونم بزنم زیرش .
- آخه واسه چی؟
- آخه...آخه بدبختانه قراردادمون محضری شده .
آنا با تعجب به من خیره شد.
- تو چه غلطی کردی دختره خر نفهم احمق بیشعور. معلوم هست چه خاکی ریختی تو سرت ؟! حالا می خوای چه غلطی بکنی؟
-نمی دونم... نمی دونم... نمی دونم.
- دِ اخه دختر نفهم تو اون کله پر از گچ تو نباید یه جو عقل باشه . می دونی چه غلطی کردی . تو نمی دونی ارسان از تو کینه داره، نمی دونی منتظر فرصته تا زهرشو بریزه . نمی دونستی دنبال بهونست، تو هم صاف بهونه رو گذاشتی تو دامنش .
-حالا من چیکار کنم ؟
- حالا خودش چی میگه ؟
romangram.com | @romangram_com