#احساس_من_پارت_28
- این جا کجاست
آرتین- همون جایی که به آرسان عزیزت می رسی و لازم نیست قایمکی بری تو بغلش و ببوسیش. پیاده شو.
هیچ کاری نکردم.
- مگه کَری ....می گم پیاده شو لعنتی .
وقتی دید کاری نمی کنم خودش پیاده شد و اومد سمتم و درو باز کرد و بازومو گرفت و کشوندم به طرف خودش . با دیدن تابلوی محضر ازدواج... نکنه بخوان ....وای نه خدا ... یخ کردم. نه، نه نباید اینطوری تمام شه
- آرتین به خدا آرسان داشت می مرد . من فقط می خواستم بهش کمک کنم می فهمی (فریاد زدم)می فهمی ؟
جلوی در بهرام و بابا منتظرم بودن . آرتین منو داد دست بهرام و خودش رفت. ولی قبلش از رفتنش یه آن تو چشمام خیره شد . حلقه اشک رو تو چشماش دیدم .بهرام دستمو گرفت و منو از پله ها بالا برد .وقتی رسیدیم هلم داد داخل . محضر دار با دیدن من سری از روی تاسف تکون داد . بهرام دوباره اومد دستمو گرفت و بردم تو یه اتاق با دیدن آرسان با اون صورت زخمی و خونی زبونم بند اومد . منو کنارش نشوند . سرم به دوران افتاده بود . نمی دونم چقدر گذشت صدای عاقد تو گوشم پیچید نمی دونم چی شد که احساس کردم دنیا جلوم سیاه شد.
چشم که باز کردم همه جا تاریک بود کمی طول کشید تا همه چیز رو به خاطر بیارم بازداشتگاه ،محضر، صورت داغون آرسان ....
یعنی الان کجام؟ کمرم خشک شده بود به سختی روی تخت نشستم به دست چپم نگاه کردم . خبری از انگشتری که نبات خانم شب خواستگاری از من برای آرتین دستم کرده بود نبود. دلم می خواست از اتاق برم بیرون و آرسان رو پیدا کنم و بکشمش . پسره کثافت تمام زندگیمو خراب کرد . ای آرتین بی انصاف حتی حاضر نشد حرفامو بشنوه. پس این بود همه عشق و علاقش . بهرامو بگو ، مگه تا حالا از من خطایی دیده بودی که اینطوری باهام رفتار کردی . درباز شد ،تاریک بود نمی دیدم کیه چراغ رو روشن کرد .جلوی چشممو گرفتم تا نور اذیتم نکنه ولی بعد سریع دستامو از روی چشمام برداشتم. آرسان روبروم ایستاده بود . تا خواستم چیزی بگم لیوانی که دستش بود رو جلوم گرفت .
- بیا اینو بخور
به سختی از تخت بلند شدم روبروش ایستادم . تمام صورتش کبود بود تمام قدرتمو جمع کردم و خوابوندم تو گوشش. دستشو روی صورتش گذاشت .معلوم بود حسابی دردش گرفته.
- چرا می زنی؟
فریاد زدم:
- چرا بهشون نگفتی ؟ها ،چرا بهشون نگفتی لعنتی؟ چرا بهشون حقیقتو نگفتی؟
- اول بیا اینو بخور بعد حرف می زنیم.
زدم زیر دستش لیوان با صدای بلندی شکست.
دوباره فریاد زدم:
romangram.com | @romangram_com