#احساس_من_پارت_11
بعد از چند لحظه دوباره به آرومی گفت:
- غزال خانوم می تونم یه سوال ازتون بپرسم ؟
- بفرمایید؟
- شما خدایی نکرده یه وقت از آرسان بد عنق ما که خوشتون نیومده ؟
-چطور؟
- آخه می دونید مامان تعریف شما رو خیلی واسه آرسان کرده. همین الانم فکر کنم در گوشش داره از شما میگه . فکر کنم یه چیزایی تو سرشه !
مشکوکانه بهش نگاه کردم :
-مثلا چه چیزایی؟
- مثلا مثلا خیلی دوست داره شما و آرسان رو کنار هم ببینه!
ای بخشکی شانس، پس این نبات خانم منو واسه آرسان خانش می خواد . اه اه، همین دیگه من اگه شانس داشتم اسمم شانس علی بود. بگو نمی شد حالا منو واسه این آرتین جذاب و دختر کش بخواد؟!
آرتین وقتی سکوت منو دید با لحنی نگران پرسید:
- پس خوشتون اومده .
به سرعت گفتم:
- چی چی رو خوشم اومده ؟ !شما هم مثل مامانت می بری و می دوزی.
نفس عمیقی کشید
- پس خداروشکر.
بعد از چند لحظه دوباره پرسید:
- می تونم یه سوال دیگه بپرسم؟
romangram.com | @romangram_com