#احساس_من_پارت_102
دوباره با لب هاش لبامو بست می خواستم مانعش شم اما نمی تونستم هیچ راه فراری نداشتم. بالاخره بعد از چند لحظه زجر آور ولم کرد
- یه چند وقت پیشم نبودی یه چیزایی رو یادت رفته !
- کثافت....کثافت ...ازت بدم میاد، ازت متنفرم متنفرم ...
- راه بیفت
جوابی ندادم
فریاد زد : بهت می گم راه بیفت، نمی شوی؟
پامو روی گاز گذاشتم
- برو خونه من .
- من تو خونه تو پا نمیذارم .
- مگه دست خودته ؟تو زن منی باید تمکین کنی !
- برو بابا تو هم ،من از خونه بابام جم نمی خورم .
- باشه عیب نداره پس امشب منتظر پلیس باش .
- هیچ غلطی نمی تونی بکنی !
- حالا می بینی .....حالا هم نگهدار.
ماشینو گوشه ای متوقف کردم.
- هری
- امشب منتظرم باش در ضمن اگه یه بار دیگه ببینم داری با آرتین می پری حالتو بد رقم می گیرم .
romangram.com | @romangram_com