#احساس_آرام_پارت_9
_ می دونم کار تو بود بذار دستم بهت برسه.
شروین شکلکی درآورد و گفت:
_ مثلا چیکار می کنی؟ تو اگه می تونی اول خودتو از دست عمو خلاص کن.
شیرین رو به عمویش کرد و دو گونه ی او را بوسید و گفت :
_ عمو من غلط بکنم شما رو پشت در سین جیم کنم، مگه من بازپرس ویژه ی قتل عمد هستم قربان؟!
بعد مظلومانه به چشمان عمویش زل زد و گفت :
_ بذار برم حساب این شروین رو بذارم کف دستش عمو.
آقا وحید خنده ی بلندی کرد و گونه برادزاده اش را بوسید گفت:
_ باشه برو عمو، فقط بذار بعد از رفتن ما حسابشو برس، آخه گناه داره جلوی مهمون با لنگه کفش دنبالش کنی.
romangram.com | @romangram_com