#احساس_آرام_پارت_10

شیرین اخمی ساختگی به پیشانی آورد و گفت:

_ داشتیم عمو.

آقا وحید هم با خنده جواب داد:

_ آره عمو، داشتیم

بعد شیرین را از آغوش خود بیرون کشید و او را به سمت بیرون از آشپزخانه هدایت کرد، شیرین هم با لبخند و گشاده رویی به طرف زن عمویش رفت و او را صمیمانه به آغوش کشید و بوسید و رو به پسرعمویش فرهاد گفت:

_سلام پسرعمو فرهاد، ستاره سهیل شدین.

فرهاد سر به زیر انداخت و گفت:

_ سلام دخترعمو، زیر سایه ی شمايیم.

شیرین لبخندی زد و گفت:


romangram.com | @romangram_com