#احساس_آرام_پارت_29

_چیه؟ مثل اینکه خیلی دلت پره؟!

شیرینی با اخمی ظریف گفت:

_ چرا نباشه؟! امروز کلی سؤال جواب دادم، سؤالات کنکور یه طرف، سؤالات مامان و بابا و تو یه طرف، تازه جواب بقیه رو هم باید بدم. می بینی داداش امروز چه روز پرکاری داشتم؟!

پشت میز نشست و با نگاهي به مادرش گفت:

_ مامان چرا منو صدا نزدی بیام کمکت ؟!

نسترن خانم که با لبخندي مهربان در حال كشيدن غذا برای تک تک اعضاء خانواده بود جواب داد:

_ مگه همین الان نگفتی روز پرکاری داشتی؟! منم نخواستم تو رو از اینی که هستی خسته تر کنم عزیزم .

شیرین با نگاهي مهربان شانه اي بالا انداخت و گفت :

_ درسته، روز پرکاری بود و خسته شدم اما نه برای کمک به شما.


romangram.com | @romangram_com