#احساس_آرام_پارت_27

_ خیالم راحت شد

_ چی چی رو خیالم راحت شد ؟! من که نگفتم قبول شدم، گفتم فکرکنم قبول بشــــم.

آقا سعید صندلی را جلو کشید و درحال نشستن روی آن گفت:

_ خب من هم برای همین گفتم خیالم راحت شد دیگه، چون وقتی تو فکر کنی حتما فکرت درست از آب درمیاد عزیزدل بابا.

شیرین با خنده گفت:

_ جدی بابا؟!

بعد رو به مادرش گفت:

_ سلام مامان جونم، خسته نباشین

نسترن خانم رو به دخترش کرد و گفت:


romangram.com | @romangram_com