#احساس_آرام_پارت_12

_ تو که فکر نکردی من ازت غافل شدم؟! هان پدرسوخته؟

شیرین کمی گردنش را به سمت چپ کج کرد و مظلومانه گفت:

_ اِ ... عمو باز که گفتین پدرسوخته! تو رو خدا دیگه به من نگین پدرسوخته‌، من بابام رو دوست دارم.

عمو وحید خنده ایی کرد و گفت:

_ پس من به تو چی بگم؟!

شیرین با لبخندی زیبا گفت:

_ نمی دونم، هر چی که دلتون می خواد.

عمو وحید با خنده ای بر لب گفت :

_ باشه، هرطور که تو دوست داشته باشی، پـدرســـوختــه!


romangram.com | @romangram_com