#احساس_من_معلول_نیست_پارت_186
تخت وارد اتاق عمل شد و پدرام و هنگامه موندن بیرون .
همین که پیروز رو بردن داخل ، هنگامه ای که تا اون لحظه سعی کرده بود مقاوم به نظر برسه ، شکست و شروع کرد به گریه کردن . پدرام برادرانه زیر بازوشو گرفت و کمکش کرد برن حیاط. نشستن رو یه نیمکت . هنگامه حسابی گریه کرد . پدرام هیچ کاری بهش نداشت وگذاشت تا جایی که می تونه خودش رو سبک کنه !
گریه های زن داداشش که تموم شد گفت :
-سبک شدی ؟
هنگامه سری تکون داد .
پدرام آهی کشید و گفت :
-اون قویه . مطمئناً خوب می شه ! تو خیلی خوب تونستی مقاومت کنی . بعد از این کارت سخت می شه زن داداش. اگه عمل موفقیت آمیز باشه که ایشالله هست ، پیروز خیلی به کمکت احتیاج خواهد داشت . شیمی درمانی دردناک و طاقت فرساست . باید بتونی تحمل کنی و کمکش کنی تحمل کنه !
هنگامه با دماغ قرمز شده گفت :
-می خوام برم داخل ! دلم می خواد نزدیکش باشم . کاش نصف دردش رو هم من تحمل می کردم که کمتر اذیت بشه . کاش می شد درداش رو نصف کنه و شریکی درد بکشیم .
پدرام بی حرف بلند شد و هر دو به سمت ساختمان حرکت کردن .
دو ظهر بود که دکتر از اتاق عمل بیرون اومد . لبخندی به روی هنگامه زد و گفت :
-حال همسرتون خوبه خانم !به هوش که بیان ، می یارنشون تو بخش!
*****
ساعت هشت شب بود که فاطمه نفیر کشان خودش رو رسوند به پیروز و معلوم چیکار کرده بودن که اجازه داده بودن این ساعت تو بیمارستان باشن .
فقط هنگامه بالا سر پیروز بود و چون شب رو نمی تونست بمونه و بخش مردونه بود ، قرار بود ساعت ده جاشو با پدرام عوض کنه !
وقتی عمه با گریه وارد اتاق شد ، هنگامه سریع به سمتش رفت و دستش رو گذاشت رو لبش و گفت :
-آروم عمه ! تازه خوابیده ! درد داره بهش مسکن زدن . خواهش می کنم !!!
عمه صداشو خفه کرد و جلوتر از حمید و پدارم به سمت تخت پیروز حرکت کرد . خم شد اروم پیشونی پسرش رو ب*و*سید و با بغض گفت :
-حالش چطوره مادر ؟ چرا بچم به این حال و روز افتاد ؟
هنگامه دست عمه رو گرفت و با حرکت دست حمید اقا و پدارم رو هم به بیرون هدایت و بعد اروم درو پشت سرش بست و گفت :
-الهی قربونت برم عمه جان ! حالش خوبه ! غده رو درآوردن و یه مدت دارو بخوره خوبِ خوب می شه ! فقط الان چون تازه عمل شده و بلاخره درد داره ، بهش مسکن قوی دادن . دلم نمی خواد بیدار بشه و بازم درد بکشه ! شما چرا تا اینجا اومدین ؟ ایشالله تا چند روز دیگه که خوب می شد ، خودمون می اومدیم تبریز !
فاطمه اشکش رو پاک کرد و گفت :
romangram.com | @romangram_com