#احساس_اشتباهی_پارت_81

_ساینا پاشو مامان چیه منم زهرا
برو سر کارت شایسته چند بار سراغت و گرفت
تند نشستم سر جام
و نگاه نا آشنایی به اطرافم انداختم
با یادداوری اینکه داروخونم و خونه نیستم کلیپسم و بستم
اما یه عطر نا آشنایی انگار با عطر خودم مخلوط شده بود
گیج سری تکون دادم و لباسام و پوشیدم رفت سر کار م 1 3
با دیدن شایسته که از اتاقش بیرون اومد لحظه ای ایستادم
نگاه خیره ای بهم انداخت
و لحظه ای نگاهش روی لب هام متوقف شد
ازش چشم گرفتم و رفتم سر جای خودم
اما همش یه احساس گنگی از خوابم داشتم
حس کرده بودم کسی توی خوابم به صورت و موهام دست کشیده
شاید خرافاتی شدم
هوا روشن شده بود که وسایلم جمع کردم
وبا مترو به خونه رفتم
یه راست وارد اتاقم شدم
تخت خوابیدم
38
روزها از پشت هم تند تند رد می‌شدن .
هلنا و رهام سخت درگیر خرید بودن .
گاهی دلم از این همه روزمرگی ها می‌گیره .
صبح می رم ظهر میام هلنا دیگه کمتر می‌بینم.
جای هلنا نگین اومده دختر بدی نیست اما حسی نسبت بهش ندارم.
با اینکه می خواد باهام گرم بگیره اما بازم برام غریبه است. 1 4

romangram.com | @romangram_com