#احساس_اشتباهی_پارت_70

خودش صاحب داره
_چشمم روشن یه شب باهات نبودم خودتو باختی
گفتم نزدیک این پسره ی دختر باز نشو گوش نکردی
وای حالا من چه خاکی تو سرم کنم؟!
نکنه حاملت کرده بدو بگو ببینم....
31
_اه هلی روانی قرصاتو نخوردی چی بلغور میکنی؟!
_از من پنهون نکن ساینی بگو باهات چیکار کرد
تجاوز کرد؟!
اووف 8
_هلنا گمشو بیرون
هلنا رو تخت کنارم ولو شد
خمیازه ای کشیدم
_اه ببند اون گاله رو
_برو بابا،دیشب با عمه اینا خوش گذشت؟!
یهو چشم های هلنا برق زد
و با شادی گقت:واای ساینی دیشب خیلی خوش گذشت جات خالی
با قیافه ی ناراحتی گفتم
_خوش به حالتون من بدبخت که تا صبح نعشه چرت زدم
حالا چی شد؟!
هلنا چشم هاشو تنگ کرد
_اوووم خوب با سامان و هیوا و رهام بیرون رفتیم کلی خوش گذروندیم
پرهام زنگ زده بود و با هم صحبت کردیم
من که با اون ایکبیری حرف نزدم پسره ی قوزمیت
ولی رهام عشقه

romangram.com | @romangram_com