#احساس_اشتباهی_پارت_69

_ببخشید نمیدونستم وارد اتاق خوابتون شدم
ولا یه زمانی اینجا داروخونه بود نه اتاق کارهای....
شایسته
عصبی اومد طرفم و انگشت اشارش رو گرفت سمتم
_حواستو جمع کن دختر خانوم با کی داری حرف میزنی
و نسخه رو از دستم کشید بیرون
نگاهی بهش انداخت پرت کرد سمتم
_داروهاشو بدین
نسخه رو رو هوا زدم که مچاله شد
پوزخندی به دختره زدم و طوری که بشنون گفتم:
_آدمم انقدر دختر باز
و تند از اتاق بیرون اومدم
لب و لوچم رو کج کردم
رفتم داروهای خانومه رو دادم
تا صبح سرکارم چرت زدم
هوا روشن شده بود که به خونه رسیدم
و یه راست رفتم رو تختم 7
تا ظهر خوابیدم
با سنگین شدن کمرم چشم باز کردم
_پاشو خوابالو که خبرای توپ دارم
_باز تو خروس بی محل اومدی..
برو بذار بخوابم
هلنا یکی زد رو باسنم
_گمشو ببینم
_درد نزن به اون بدبخت

romangram.com | @romangram_com