#احساس_اشتباهی_پارت_68

موهای شرابی و مانتوی کوتاه زیر باسن
ارایش غلیظ
گوشه ی ابرومو خاروندم و با خودم گفتم چرا تو شیفت ما همچین لعبتی
نیست؟
دختره رفت سمت یکی از بچه ها و با ناز گفت: قیاص و ندیدین ؟ 5
ابروم بالا پرید جان قیاص چه صمیمی اه سانیا خفه به کارت برس
داروخونه شلوغ بود و تا دیروقت نتونستم از جام تکون بخورم
اصلا نفهمیدم این شایسته دختر باز از کی اومده
نگاهی به نسخه ی توی دستم انداختم به عادت همیشگیم بالای ابرومو
خاروندم
صبر کنید از آقای دکتر بپرسم و از جام بلند شدم
رفتم سمت اتاق شایسته انقدر خوابآلود بودم که یادم رفت در بزنم
درو باز کردم سرم و آوردم بالا سوالمو بپرسم که با دیدن شایسته
و اون دختر چشم هام از هم باز شد
و خواب از سرم پرید
شایسته روی مبل نشسته بود و دختره رو پاش نشسته بود و تمام بالا تنه
اش ریخته بود بیرون
30
نسخه رو جلوی چشم هام گرفتم
_اوه اوه بد موقعه مزاحم شدم
من چشمام بستس به کارتون برسین
یهو صدای عصبی شایسته بلند شد
_دختره ی احمق مگه اینجا خونه خالست که در نزده سرتو میندازی پایین
میای تو 6
نسخه رو گرفتم پایین اون دختره ی ایکبیری هم خودشو جمع کرده بود

romangram.com | @romangram_com