#احساس_اشتباهی_پارت_64
_وای عالیه فدای داداش خودم بشم
از خونه اومدم بیرون
زنگ خونه عمو اینارو زدم
یکم استرس داشتم
هلنا در و باز کرد
نگاهی به تیپش انداختم
یه تیشرت سفید با شلوار برمودای آبی تنش بود
موهاشو باز گذاشته بود
_ُاله له چه تیپی زدن بعضیا
پشت چشمی نازک کرد
_پس چی
آروم سرش و جلو آورد
_امشب میخوام رهام و عاشق و شیدا کنم 0
چیزی توی دلم تکون خورد
لبخند زورکی زدم
_عمه اینا اومدن؟!
هلنا از جلوی در کنار رفت
_آره تازه رسیدن
با هلنا وارد سالن شدیم
با دیدن عمه اینا رفتم سمتشون
عمه بغلم کرد
_خوشگل عمه چطوره؟!
گونه ی عمه رو بوسیدم
_فداتون،خوبن
با شوهر عمه دست دادم
romangram.com | @romangram_com