#احساس_اشتباهی_پارت_60
اما آقای شایسته میدونید ما شبا نمیایم .
خانوم محترم بنده چیزی نمی دونم
امشب نوبت شیفت شماست .
انگشتشو گرفت طرفم فقط هم شما شیفت داری روز خوش.
با دست در داروخونه رو نشون داد. 4
عصبی دستمو مشت کردم کیفمو برداشتم و سمت در پا تند کردم .
هلنا دنبالم دوید
صبر کن ساینی .
در اتوماتیک باز شد از داروخونه زدم بیرون
هلنا باهام هم قدم شد
می دونم ناراحتی تازه امشب عمه اینا خونه ما هستن قرار بود دور هم
خوش بگذرونیم
مردک خود خواه چی فکر کرده مگه من برده زر خریده شم .
هلنا بازومو گرفت.....
26
حالا خودتو ناراحت نکن فقط ساینی
چیه
مراقب خودت باشی
واه برای چی ؟؟
مراقب خودت باش این
بشر کار دستت نده
کیفمو بردم بالا
خندید دستاشو بالا برد 5
تسلیم تسلیم ببخشید.
باهم سوار مترو شدیم تا به مسیر رسیدن چرتی توی مترو زدم.
romangram.com | @romangram_com