#احساس_اشتباهی_پارت_58

یعنی تو شوهر نمی‌خوای . 1
اوم اگه اونی که دوسش داشته باشم بیاد میخوام.
زد به پهلوم
عوضی عاشق شدی آره به من نگفتی.
هول شدم نه کی گفته مثال زدم.
هلی نگاه مشکوکی بهم انداخت دیگه چیزی نگفت.
باهم سوار مترو شدیم و جای همیشگی پیاده شدیم.
نگاهی به سردر داروخانه انداختم که بزرگ و زیبا نوشته شده بود
داروخانه ای دکتر قیاص شایسته
آخه اسم قحطی بود که این اسم درپیتو گذاشته روی خودش قیاص.
هلنا خندید انگار اومده تو رو بگیره که اسمش برات مهمه
پشت چشمی نازک کردم دلشم بخواد.
دلش که می‌خواد یه شب تا صبح
هلنا می‌کشمت منحرف و بی شعور.
به من چه
ببینم هلی نکنه دلت پیشش گیره
چی کی من عمرا نخیر من حس می‌کنم رهام و دوست دارم.
لحظه ای قلبم از حرکت ایستاد سر جام موندم .
هلنا برگشت چی شد ساینی 2
سری تکون دادم لبخند زورکی زدم
هیچی یه لحظه سرم گیج رفت.
حتما باز صبحونه نخوردی.
آره آره
درد آره بریم تو این بی صاحب چیزی برای خوردن پیدا می‌شه یا نه .
دستمو کشید باهم وارد داروخانه شدیم.

romangram.com | @romangram_com