#احساس_اشتباهی_پارت_55

عزیز فعلا دست عمه و شوهر عمه بود 7
تا یه خونه خوب بخرن و مستقر بشن
_میگم هلی چی بپوشیم
هلی : نمیدونم
_ هلی ما فقط یه دست بلوز شلوار خرسی داریم که برای شبایی که خونه
عزیز میخوابیم میپوشیم
هلی : وای نگو که باید اون لباسا رو بپوشیم تا عمر داریم این ملت دستمون
میندازن
_پس شما بفرمایید چی بپوشیم این طوریم که نمیشه ببین اب ازمون
میچک
هلی پووف کلافه ای کشید
نگاهی به بلوز شلوار صورتی رنگ ام
انداختم و از مجبوری پوشیدم نگاهی به
خرس روی بلوز انداختم و پوشیدم
هلنام بلوز شلوارشو پوشید هر دو نگاهی بهم انداختیم
حالا نخند کی بخند واقعا مضحک شدیم
بعد از کلی خنده دستی به صورتمون
کشیدیم از اتاق خارج شدیم
بقیه با دیدن ما شلیک خندشون هوا رفت
》ما دخترای خوبی هستیم ناراحت نشدیم چون خودمونم میدونستیم 8
چقدر با این تیپ و قیافه مسخره شدیم 《
رهام و ساسان نفری یه بلوز شلوار شیک
اسپورت پوشیده بودن نگاه حسرت باری بهشون انداختیم
ساسان میون خنده اش گفت : اوخی نی نی کوچولو ها حسودیتون شد ...
خدایی این چیه تن شما دو تاس مگه دختر بچه چهار ساله هستین

romangram.com | @romangram_com