#احساس_اشتباهی_پارت_52
_وای ساینی خیس شدم
رهام از فرصت استفاده کرد تو صورت
هر دوتامون اب ریخت و باعث شد یاد
قدیما بیوفتیم و هر سه شروع به خیس 3
کردن یک دیگه کردیم انگار نه انگار
بزرگ شدیم از صدای خنده ی ما ساسانم
اومد بیرون و اونم شروع به اب بازی
کرد رفتم سمت شلنگ و بازش کردم
شلنگ رو گرفتم طرف بچه ها
رهام : تو باز جر زنی کردی ساینا
خندیدم و شلنگ رو سمت صورتش گرفتم
ساسان : وای به حالت دست بهت نرسه ساینا
_دستت بهم نمیرسه برادر گرامی
هلنا اومد سمتم جیغی کشیدم شلنگ رو
پرت کردم ساسان و رهام با هلنا هم دست شدن
همین طور که در حیاط میدویدم نفس
زنان گفتم : ای نامردا سه نفر به یه نفر
هلنا : تا تو باشی جر زنی نکنی
_اذیت نکنین دلتون میاد منو اذیت کنین
رهام : چه جورم ...
چشمکی زد
محو لبخند و چشمک رهام شدم که دستشحلقه شد دور کمرم و صدای 4
مردونه رهام پیچید تو گوشم
_گرفتمت
اما من محو دست حلقه شده ی دور کمرم
romangram.com | @romangram_com