#احساس_اشتباهی_پارت_49
رهام : اولش که با من راحت باش همون
رهام یا پسر عمه خیلی بهتر از اینکه آقا
به اسمم می بندی فکر میکنم خیلی سنم بالاس ،راحت نیستم
خوب من آرشتکتم
هیوا : وای چه خوب
رهام لبخندی زد
. 9
کم کم همه مهمونا اومدن البته
تعدادشون خیلی زیاد نبود
جوونا یه طرف سالن نشستن و میانسال ها یه طرف سالن
هرکی راجع به یه چیزی صحبت میکرد
20
در این بین حواسم بود که نگاه رهام به هلنا با نگاهش به بقیه فرق میکنه
_هی هلی
_چیه
_فک کنم رهام عاشقت شده
هلنا با ذوق گفت : جان من وای منو این همه خوشبختی محاله محاله
_مرض دختره چشم سفید حالا من یه چیزی گفتم
هلی با لب و لوچه آویزون : خیلی بدی
داشتم از خوشی پس می افتادم
_بهتر پس نیوفتی فعلا بیخ ریش خودمی
_مگه دخترا هم ریش دارن اییی
_خنگ ضرب المثل بود
_برو اول این ضرب المثل های بدبختو
درست یاد بگیر تا اون بدبختی که این 0
romangram.com | @romangram_com