#احساس_اشتباهی_پارت_4

بعد خودش ی قاچ گنده ورداشت.
با دهن پر گفتم:من شکموام تو چی هستی؟!
-من خوشگل فامیلم
-اره جون عمه ات تو خوشگل فامیلی پس من چیم!؟
-تو زشت محله
-غلط کردی قوزمیت
-عه قوزمیت..!
یهو نگاهش به قیافه مثلا عصبی عزیزجون افتاد خندید
_ها چیه هلی خانم قوزمیت گفتی کیه؟
_کی من گفتم قوزمیت دهن من حرف نزار من انقد بی ادب نیستم..
عزیز :هردوتاتون تا نیم ساعت دیگه از اینجا نرین با چوب بیرون
میندازمتون..!
_یعنی من کشته مرده این محبتام عزیز!اقاجون خدا بیامرزم حتما عاشق
همین اخلاقتون بوده..
عزیز: بسه بچه کم زبون بریز برین خونه
هاتون پاشین هی هر روز اینجا هستین
هلی: خوب دوستت داریم عزیز
عزیز :نمیخواد نمیخواد من شما دوتا رو میشناسم باز حتما معلوم نیست
چه بلایی سر ماماناتون اوردین که از خونه پرتون کرده بیرون...!
_اه عزیز یعنی انقد تابلوءه؟
عزیز:من شماها رو میشناسم حالا بگین چیکار کردین؟
انگشت اشارم ام رو وسط دندونام
گذاشتم خودمو لوس کردم
_اوووم عزیرجون ما کاری نکردیم که
-اوهوم ساینی راس میگه ما فقط شر یه مزاحمو کم کردیم

romangram.com | @romangram_com