#احساس_اشتباهی_پارت_29

_كه سني از من گذشته اما از عموت نه،اره؟
_نه كي گفته ماشالا شما دختر ١٤ساله اي
اصلا ً ميخواستم باعمو بيام خواستگاري خودت،حالا ول كن اين گوش 1
من و
باد بزن كبابي شد بس كه كشيدي اين بدبختو
_نخير نميشه تو تا رو سر من هوو نياري دلت خنك نميشه
_من؟؟زن عمو خدا نكنه كي از شما براي عموي من بهتره ؟
1 1
_از سر عمومم هم زيادي ، حالا كه ازت تعريف كردم گوشمو ول كن ، جون
عزیزت ، جون همين يك دونه عموم
زن عمو گوشمو ول كرد،دستي به گوشم كشيدم
_آخر من ناقص ميشم
سامان:الانم درست و حسابي سالم نيستي
_اه آش خورم كه اينجاس ، كي كچل ميشي ما يكم بهت بخنديم
_تولازم نكرده به من بخندي،برو يه دبه بگير كه ميخوايم ترشي بندازيمت
_واي خوب شد گفتي نميدونستم
مامان:ساينا
_به مامان خوشگل خودمم كه اينجاس
يه ماچ گنده از لپش كردم دستي بجای بوسم كشيد
_تو باز منو تف مالي كردي
_مامااان!! 2
بعد از سلام و احوال پرسي با بقيه مثل
كوزتا تو آشپزخونه براى كمك مامان و زن عمو رفتيم .
بعد از يه شام عالي كنار خانواده و
دورهمي ، مامان وبابا،ساسان و سامان

romangram.com | @romangram_com