#احساس_اشتباهی_پارت_21

هلنا خونه ي عزيز رفتيم همين كه عزيز درو باز كرد گفت
_ باز شما دوتا
_سلام عزيزمهربون دلمون برات تنگ شده
_شما مگه ديروز اينجا نبودين؟ 0
هلنا: ما هر روز و هر لحظه دلمون برات تنگ ميشه
_باز چيكار كردين؟
_عزيز يعني چي؟ما اومديم ناهارو كنار
عزيز خوشگلمون بخوريم بده؟
عزيز سري تكون داد از جلوي در كنار
رفت وارد حياط نقلي و سر سبزعزيز شديم
_ ميگم عزيز حالا ناهار چي داري؟
_چي عزيز؟؟
عزيز ريز ريز خنديد ميدونست از اشكنه بدم مياد
_كم تر حرف بزنين بياين شانستون قيمه دارم
پريدم عزيزو يه ماچ آبدار كردم
_آخ جوووون عاشقتم عزيز
_عاشق مني يا قيمه؟
_عاشق هردوتاتونم
ناهارو زير كولر سرد ميون دلقک بازیای
منو هلنا خورديم بعد هركدوم يه ور سفره ولو شديم
_پاشين دختراي تنبل سفره رو جمع كنين ببينم
هلي:واي عزيز انقد خوردم نميتونم از جام تكون بخورم 1
_ منم از هلي بدتردمت گرم عزيز چه
قيمه اي درست كرديا بزن كف قشنگه رو به افتخار عزيز پنجه طلا
منو هلي دست زديم

romangram.com | @romangram_com