#احساس_اشتباهی_پارت_140

_برو سوار شو
_مگه با ماشین تو میرم
+اره
دست به سینه شدم.
_کی گفته؟
_من، برو ببینم.
_نچ
عزیز نگاهی بهم انداخت.
_بچه مگه خونه ی من نمیای؟ 9 5
ابرویی بالا انداختم .
_چرا بیام؟ چی شده حالا؟
عزیز کلافه نگاهم کرد.
_من با پرهام میرم.
_آها پس عروس کشون چی؟
پرهام خندید.
_دخت ِ ر خل اول عروس کشون میریم. حالا برو سوار شو.
رفتم سمت ماشین.
پرهام در عقب و باز کرد.
عزیز عقب نشست منم جلو نشستم .
نگاهی به ماشینا انداختم.
هیوا تو ماشین هیراد بود.
خندیدم پس سامان کجاست!
سرمو چرخوندم که دیدم دوستاش سوار ماشین شدن .
ماشین عروس بوقی زد و همه آماده شدن برا عروس کشون.
نگاهم را از شیشه ماشین به بیرون دوختم.

romangram.com | @romangram_com