#احساس_اشتباهی_پارت_139

_داری چیکار می کنی؟
_هیچ کاری نمی کنم بریم .
_دیونه ول کن الان یکی می بینه .
_ببینه باید عادت کنن
_به چی عادت کنن؟
_به هیچی . کم حرف بزن
شونه ای بالا انداختم .
لحظه ی عروس کشون شد . شایسته خداحافظی کرد و رفت .
_شرش کم مردک .
_پرهام با کی بودی؟
_باهمون صاحب کارت دیگه با اون قیافه اش .
چشمامو تنگ کردم .
_تو به اون حسودیت میشه؟
کمی خم شد تا هم قدم بشیم . زد رو دماغم .
_نخیر آخه به چی اون حسودیم بشه .
شونه ایی بالا انداختم ...
_والا اینطور نشون میدی. 9 4
_برو آماده شو بریم عروس کشون ،انقدرم حرف نزن .
_ایش
_رفتن کیش
دستمو بردم بالا مچمو چسبید . با سر اشاره کرد برم .
لباسمو پوشیدم . از تالار بیرون اومدم . همه سوار ماشینشون شدن .
پرهام زیر بغل عزیز و گرفت .
74_
بادیدن من گفت :

romangram.com | @romangram_com