#احساس_اشتباهی_پارت_134

چیکار کردی دختر ؟؟؟
چرخی زدم - چطور شدم ؟؟؟
__ عالی ...!
- بودم .
نگاه خیره ی کسی رو روی خودم احساس کردم .
سرم چرخیدو نگاهم به نگاه .... شایسته افتاد .
وقتی دید نگاهش میکنم ، لبخندی زدو سری برام خم کرد .
سری تکون دادم .
- هیوا ..
__ بله ..؟
- اینو کی دعوت کرده ؟؟
__ کیو ؟؟
- همین دکتر شایسته رو ....!
__ اونو میگی ؟؟
هلنا کارت داده .
- بیشعور به من نگفته .
با صدای هلهله و کل عروس دوماد اومدن . 8 7
نگاهم به هلنا افتاد که توی لباس عروس چقدر زیبا شده بود .
پرده ی اشک جلوی دیدم و گرفت .
با صدای پرهام بغضم و قورت دادم .
+ خودت نخواستی تا جای هلنا باشی ...!
پس بهتره از عروسی دختر عموت لذت ببری .
دستی به گلوم کشیدم ، رفتم سمتشون .
- به هلی خانم ،
چه خوشگل شدی .

romangram.com | @romangram_com