#احساس_اشتباهی_پارت_133

ابرویی بالا انداخت و خیره نگام کرد ،
ازش چشم گرفتم .
گفت :چه خوشگل شدی خاله قیزی ....
تند سرمو بلند کردم
- چیییی گفتی ؟؟؟
خندید . 8 5
- رو آب بخندی ، خاله قیزی اون دوست دخترته .
دستشو دور کمرم حلقه کرد ،
+ فعلا دوست دختری ندارم اما امشب میخوام یه خوشگلشو تور کنم .
- خوبه تور کن ، حالام منو ول کن .
+ نچ هنوز پیدا نکردم .
نگاهم به دست گل بزرگی که دست مرد کت و شلواری بود افتاد .
جذب گلهای لیلیومش بودم که با آوردن دست گل پاین نگاهم
خشکش شد .
این اینجا چیکار میکنه ؟؟؟؟؟
70_
+ نکنه دوست پسرت اومده ؟؟؟
سرم و بلند کردم و با تعجب به پرهام نگاه کردم .
با سر به ورودی تالار اشاره کرد .
دستشو از دور کمرم برداشتم ،
- کی گفته من دوست پسر دارم ؟؟؟ همه رو مثل خودت فکر نکن .
و به سمت مامان اینا رفتم .
اما تمام فکرم پیش اون بود .
کی دعوتش کرده ؟؟؟؟ 8 6
هیوا سوتی زد __ به به !

romangram.com | @romangram_com