#احساس_اشتباهی_پارت_126

پرهام ریز خندید 7 5
_خفه نشی
با ارنجم کوبیدم پهلوش
_دستت بشکنه
_ابروی بالا انداختم
بعد از خوردن غذا، عزیز من و هلنا رو مجبور کرد تا ظرفارو بشوریم
با هلنا رفتیم تو اشپزخونه
نگاهی به سالن انداختم
+ چیزی شده ساینی ؟؟؟؟؟
_ نمیدونم پرهام از کجا فهمیده من به رهام پیام میدادم نه تو
+ وااااای حالا چیکار کنیم؟؟
_نمیدونم گفت به رهام میگم
+ ساینا یه کاری بکن من رهام و خیلی دوست دارم
_تو غصه نخور حلش میکنم
گونه ام رو بوسید
+ فدات بشم خوشبخت بشی
لبخندی زدم
چشمکی زد این پرهامم بد نیستااااا
باهم جاری میشیم.... چطوره؟ 7 6
65_
پشت چشمی نازک کردم .
- اون پیش فعال عمرا
+ وای ساینی نره به رهام بگه .
- نه خیالت راحت باشه .
با هم ظرف هارو شستیم .

romangram.com | @romangram_com