#احساس_اشتباهی_پارت_104

+ آخه هنوز آمادگی ندارم .
- برو بابا انگار آمادگی میخواد یه بکش پایین بکش بالا .
یهو هلنا با بالشت زد تو سرم .
+ بی شعور نفهم بی تربیت ، خجالتم نمیکشه .
- واه دروغ میگم ؟؟
+ خفه شو .
- ای جان الآن خجالت کشیدی ، برو هیوارو رنگ کن معلوم نیست تاحالا
چند تا لب گرفتی .
+ سایــــنـــــــــــا 4 5
- درد ساینا کر شدم
خندیدو دیگه چیزی نگفت .
تا بعد از ظهر هلنا خونمون موندو همه باهم رفتیم بیمارستان و عزیزو
مرخص کردیم .
البته بابا اجازه نداد ما بالا بریم و مجبورمون کرد تو ماشین بمونیم .
هنوز هم کمی زیر دلم درد می کرد .
مامان و بابا ، عزیزو آوردن .
تند از ماشین پیاده شدم و کمک عزیز کردم .
خداروشکر سکته ی خفیفی کرده بودو باید مراقبش می بودیم .
جای نگرانی نداشت !
52_
عزیزو برای استراحت اتاق خودم بردم .
- عزیز خوشگلم روی تخت دراز بکش دیگه غصه نخوریا دورت بگردم .
عزیز دستمو گرفت
+ تو برام خیلی عزیزی ساینا میفهمی ؟؟
خم شدم و بوسیدمش .

romangram.com | @romangram_com