#احساس_عجیب_پارت_22

-تعريف زبون درازمو شنيدي ؟از کي ؟



دستي لابلاي موهاي پرپشتش کشيد ...دوباره مثل آدمهاي نديد بديد خيره به حرکاتش شدم ...

صداي بمش باعث شد نگاهمو از موهاي خوش حالتش بگيرم

-روهان ...

تعجب کردم ...يعني چي که روهان ؟روهان تعريف منو پيش اين مرد کرده ؟

مگه اين کيه ؟

نتونستم جلوي خودمو بگيرم و سوالمو پرسيدم

-تو کي هستي ؟

حس کردم چشماش خنديد ..البته فقط چشماش چون روي لبهاي خوش فرمش چيزي جز يه پوزخند کوتاه ديده نميشد با صداي آروم و زمزه مانندي گفت



-زبون دراز و صد البته فضول



اخمي نشست روي صورتم ...هي من هيچي نميگم هي اين صفت نسبت ميده به من زل زده بودم بهش و داشتم فکر ميکردم اين کيه که روهان تعريف زبون درازمو پيشش کرده

انگار ذهنمو خوند چون گفت

-زياد به مغزت فشار نيار خانم کوچولو ....من ...

چشماشو يه دور توي صورتم چرخوند و ادامه داد

-رايانم

موشکوفانه توي صورتش نگاه کردم و توي ذهنم دنبال شخصي به اسم رايان گشتم...وقتي يادم اومد ...تو جام پريدم و هيجان زده گفتم



-داداششي ...



نگاهي بهم انداخت که دستو پامو جمع کردم ...

سرشو نامحسوس تکون داد ...پس اين برادر روهانه ...روهان چيز زيادي ازش نگفته بود به جز اينکه يه برادر داره که مثل پدرو مادرش توي ترکيه زندگي ميکنه ...فکر ميکردم برادرش حدوده ده دوازده باشه اما اين ...چيزي حدود بيستو نه يا سي بود..


romangram.com | @romangram_com