#احساس_عجیب_پارت_17
پشت بند حرفش عقب گرد کرد و رفت...
روهانم بعد چند لحظه به خودش اومد و دويد دنبال محيا
وقتي که رفت تازه نگاهم به سمت دختره کشيده شد ...چهره اش بينهايت آشنا بود اما نميدونستم کجا ديدمش ...ولي اگه بخوام تويه کلمه توصيفش کنم بايد بگم زشت بود...
.به هيچ عنوان به گرد پاي محيا نميرسيد ...
موشکوفانه تر بهش نگاه کردم ...قيافش بيشتر از اينکه به آدمي بخوره که در حال لاس زدن بوده به آدمي ميخورد که از يه چيزي ترسيده ...چون با چشماي گرد و صورتي سرخ شده داشت نگاهم ميکرد صورتم مچاله شد تا خواستم حرفي بزنم صداي داد يک نفر بلند شد که به خوبي تونستم تشخيص بدم روهانه
ترسيده دويدم به سمت درو از رستوران خارج شدم
پارت ششم
قيافم مچاله شد ...به محيا نگاه کردم که ديدم اونم دست کمي از من نداره
نگاهي به گارسونه انداختم ...همونطوري ايستاده بود و داشت چپ چپ نگاهمون ميکرد...کمر صاف کردمو صورت حسابو ازش گرفتم ...
وقتي ديدم باز داره نگاهم ميکنه حق به جانب گفتم
-دزد که نيستيم برو برات ميارم ديگه
مردد نگاهم کرد اما چيزي نگفت و رفت
با محيا دوباره به سمت ميزمون رفتيم ...به محض اينکه نشستيم محيا گفت
-جهنم الضرر نگاه کن ببين چقدر شده بديم بره
با لبولوچه ي آويزون
لاي صورت حسابو وا کردم با ديدن مبلغ آه از نهادم بلند شد بابا مگه ما چي خورديم ...محيا که قيافه ي وارفته ي منو ديد گفت
-چقدر شده ؟؟؟
صورت حسابو گرفتم طرفش و گفتم
-بيا خودت ببين ولي اينو بگم اگه الان از سر تا پاي منو تکون بدي بيست تومن بيشتر ازم در نمياد قربون دستت خودت کوفت کردي ...خودتم حساب کن
چيزي نگفت و لاي صورت حسابو باز کرد مبلغو که ديد قيافه اش مثل من رفت توي هم ...دست کرد توي کيفش و مقداري پول درآورد و گذاشت روي ميز در همون حين با لحن خصمانه اي گفت
-ديگه بميرمم به اين حديث گشنه اعتماد نميکنم عه عه عه چه فيلمي بازي کردن تا از زير پول غذا در برن ...
من که خيالم راحت شده بود که پولي از جيبم کم نميشه از جا بلند شدمو گفتم
romangram.com | @romangram_com