#احساس_عجیب_پارت_15
-جهنم الضرر نگاه کن ببين چقدر شده بديم بره
با لبولوچه ي آويزون
لاي صورت حسابو وا کردم با ديدن مبلغ آه از نهادم بلند شد بابا مگه ما چي خورديم ...محيا که قيافه ي وارفته ي منو ديد گفت
-چقدر شده ؟؟؟
صورت حسابو گرفتم طرفش و گفتم
-بيا خودت ببين ولي اينو بگم اگه الان از سر تا پاي منو تکون بدي بيست تومن بيشتر ازم در نمياد قربون دستت خودت کوفت کردي ...خودتم حساب کن
چيزي نگفت و لاي صورت حسابو باز کرد مبلغو که ديد قيافه اش مثل من رفت توي هم ...دست کرد توي کيفش و مقداري پول درآورد و گذاشت روي ميز در همون حين با لحن خصمانه اي گفت
-ديگه بميرمم به اين حديث گشنه اعتماد نميکنم عه عه عه چه فيلمي بازي کردن تا از زير پول غذا در برن ...
من که خيالم راحت شده بود که پولي از جيبم کم نميشه از جا بلند شدمو گفتم
-بيخيال...فردا حسابشو ميرسيم ...فعلا بيا يه سر بريم دست به آب که از شدت استرس جيشم گرفته ...
کله اي تکون داد و چيزي نگفت ...از جامون بلند شديم و به سمت تابلويي که نوشته بود سرويس بهداشتيه رفتيم ...
يه راهروي باريک بود که دو تا در داشت يکيش مردونه يکيشم زنونه ...خواستيم بريم سمت دستشويي زنونه که صداي پچ پچي توجهمونو جلب کرد ...جفتمون نگاهمون کشيده شد سمت پسر بلند قدي که انتهاي راهرو ايستاده بود و يه دخترم اسير بازوانش شده بود
نگاهم به سمتشون بود تا خواستم پا بذارم توي دستشويي صداي آخ دختره بلند شد ...يه قدم رفتم عقب و موشکوفانه بهشون زل زدم
محيا به آرومي هلم داد و با صداي کلافه اي گفت
-برو تو ديگه وايستادي لاس زدن ملتو نگاه ميکني
محيا که اين حرفو زد شکم به يقين تبديل شد ...دستمو به کمرم زدم و خصمانه گفتم
-نچ نميشه من بايد يه درسي به اينا بدم ...توي ملع عام ...
لبمو گزيدم و ادامه دادم
-ببين پسره داره چيکار ميکنه که آخ دختره بلند شده
آستينامو زدم بالا و گفتم
-من اگه زهرمو به اينا نريزم شب خوابم نميبره
romangram.com | @romangram_com